پارت صد و سی و سوم

زمان ارسال : ۲۰۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه

هفت سین کوچکی در خانه‌ی خودم چیده بودم اما برای تحویل سال می‌خواستم کنار خانواده‌ام باشم. مامان آراد و ریحانه را هم برای شام دعوت کرده بود و قرار بود همه کنار هم باشیم، اما آراد بعدا خبر داده بود که از آمدن منصرف شده‌اند و بعد از تحویل سال به ما خواهند پیوست. آذین بیشتر از همه از نبودن ریحانه خوشحال بود. هرچه به او می‌گفتم که ریحانه حق دارد اولین تحویل سال در خانه‌ی خودش را با آراد و دو

1474
477,275 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • دلنیا

    30

    عالی 💞هلن خیلی خوبه😁 کاش پارت صدرا زود تر برسه😂

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🌺🌺🥰

    ۷ ماه پیش
  • اسرا

    10

    عالی ممنون 😘

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🥰🥰🥰

    ۷ ماه پیش
  • faeze

    10

    درجه یک👌

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🥰🌺🌺🌺

    ۷ ماه پیش
  • سیتا

    00

    هلن خیلی باحاله 😁😁😁😁

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🌺🌺🌺

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید